اصل ماجرا در آغاز هر دو داستان یکسان است، یعنی اختلاف کبک و خرگوش در مورد مالکیت خانه و رفتن نزد گربه به عنوان قاضی؛ اما پایان متفاوتی که نویسنده شکل داده است، منجر به نتیجه و پیامی متفاوت شده است. حکایت کلیله و دمنه عواقب بد پیروی کردن از یک فرد مکار و حیلهگر را نمودار ساخته است. اما آنچه در اثر حاضر مورد توجه نویسنده است، گذشت، مهربانی و دوستی است.
بیشک بازنویسی این حکایت برای کودکان، مستلزم حذف و اضافات و تغییراتی دیگر است. تمامی ابیات فارسی و عربی و همچنین سخنان اندرزگونهی گربه که برای کودک غیر جذاب است، حذف شده است.
در حکایت کلیله و دمنه خرگوش و کبک طعمهی گربهی مکار میشوند، اما بازنویس با خلاقیت خاص، پایان رضایتبخشی را رقم زده است که متناسب با روحیهی لطیف کودکان است.
تصاویر کتاب نیز در جلب رضایت مخاطب کودک، موثر واقع شده است. به خصوص اینکه تصویرگر به منظور مملوس و عینی کردن فضا و شخصیتهای داستان برای مخاطب، از امکانات زندگی انسانی بهره گرفته است؛ وجود میز، قوری، تخت، چراغ مطالعه، لباس پوشیدن خرگوش، کودک را به فضایی آشنا سوق میدهد.
اثر حاضر یک بازنویسی توأم با بازآفرینی است. داستان از نیمه به شکلی متفاوت با مأخذ رقم میخورد و بر درونمایهی داستان نیز تأثیر میگذارد.
۳-۷-۶-۴- عناصر داستان
– پیرنگ
روابط علی و معلولی حوادث داستان را به هم پیوند زده است:
کلاغ به دلیل تنهایی به خرگوش پیشنهاد میدهد در خانهی کبک اقامت کند. میان کبک و خرگوش درگیری رخ میدهد، زیرا هر یک خود را صاحب حق میداند. آنها به منظور داوری نزد گربهی زیرک میروند. از آنجا که گربه با مکر و حیله به دنبال تصاحب خانه است، آن را متعلق به هیچکدام نمیداند. کبک و خرگوش، گربه را از خانه بیرون میکنند، زیرا کلاغ نقشهی او را برای این دو فاش میکند.
شیوهی به کار گرفتن عناصر طرح در اثر حاضر تا حدی متفاوت با حکایت کلیله و دمنه است:
شروع داستان در این اثر با توضیح و اطلاعاتی که بازنویس از شخصیتها، حالات و روابط آنها ارائه میدهد، نسبت به حکایت کلیله و دمنه پربارتر و جذابتر است. قلانی چندین صفحه را به بیان دوستی کلاغ و کبک، رفتن کبک از جنگل و اقامت خرگوش در خانهی او اختصاص داده است؛ کاری که نویسندهی کلیله و دمنه تنها در دو سطر به آن پرداخته است. با بازگشت کبک به خانه، گرهافکنی رخ میدهد و سپس کشمکش در دو سطح جلوهگر میشود، یعنی درگیری لفظی خرگوش و کبک و سپس رفتن نزد گربهی زیرک برای داوری. این موضوع که گربه چه پیشنهادی میدهد و خانه متعلق به کیست، خواننده را در حالتی از تعلیق قرار میدهد.
بحران زمانی است که گربه با فریب دادن آن دو، به سوی خانهی کبک میرود تا در آن ساکن شود، اما کلاغ با دیدن او به ماجرا پی برده به کبک و خرگوش اطلاع میدهد. با آمدن کبک و خرگوش و فرار گربه، داستان به نقطهی اوج میرسد و با ساختن خانهای برای خرگوش و تداوم دوستی آنها، گرهگشایی و پایان خوش داستان رقم میخورد.
قلانی با تغییر دادن قسمتهایی از داستان، ذهن مخاطب را درگیر میکند. ممکن است کودک از خود بپرسد به چه دلیلی کبک و خرگوش، سخن غیر منطقی گربه را پذیرفته خانه را ترک میکنند؛ آن هم گربهای معمولی که تنها دلیل رفتن نزد او، همسایه بودن کبک و خرگوش با او است. در حکایت مأخذ سخن از گربهای ریاکار است که به علت زهد ریایی، مورد قبول اکثریت جامعه است و کبک و خرگوش نیز فریب اعمال ریاکارانهی او را خورده جان خود را از دست میدهند. به هر حال اگر این گربه نیز شخصیتی همچون شخصیت گربهی اثر مأخذ داشت، سخن او قابل قبول بود. در آنجا گربهی ریاکار باز هم با مقدمه چینی و سخنان واعظانهای که بیان میکند به هدف خود میرسد نه بیمقدمه همچون گربهی اثر حاضر.
مسألهی دیگری که ممکن است ذهن کودک را درگیر کند، این است که چگونه ممکن است گربه از کبک و خرگوش بترسد و خانه را ترک کند. آنچه ذهن کودک میتواند تصور کند برتری گربه بر این دو حیوان است و بهتر بود بازنویس به شیوهای دیگر، به طور مثل از طریق تدبیر و چارهاندیشی کبک و خرگوش، زمینهی فرار گربه را فراهم میکرد.
پیرنگ حکایت مأخذ از این نظر نسبت به پیرنگ اثر حاضر استوارتر است.
اما به هر حال کار بازنویس از نظرتوجه به روحیهی کودکان و پایان خوشی که برای داستان در نظر گرفته است، ستودنی است.
– شخصیتپردازی
شخصیتهای داستان شامل چهار حیوان، یعنی خرگوش، کبک، کلاغ و گربه است که همانند اثر مأخذ نامگذاری نشدهاند. در کلیله و دمنه از این کبک با عنوان کبک انجیر یاد شده است.
بازنویس با توصیف و گفتوگوی بیشتری که درمورد شخصیتها ارائه میدهد، علاوهبر جذابیت داستان، کودک را با احساسات و روابط آنها آشنا کرده زمینهی حضور فعالتر او در داستان را فراهم میسازد.
گربه در حکایت کهن حضوری پررنگتر از اثر حاضر دارد. در واقع در آنجا شخصیت اصلی همین گربه است که با مکر و حیله، کبک و خرگوش را شکار میکند و داستان حول محور گفتوگوهای او میچرخد.
بازنویس در شخصیتگربه تحولی اساسی ایجاد کرده است. در حکایت مأخذ گربه نماد یک زاهد ریایی است که با اعم
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |
ال ریاکارانه، نقشههای شیطانیاش را پیش میبرد و میتوان گفت که شخصیتی قراردادی است؛ نماد افرادی که در پس چهرهی مثبت آنان، حضوری مکار و حیلهگر نهفته است، اما اثر حاضر از او تنها به شخصیتی زیرک و باهوش یاد میکند:
«گربه که بسیار زیرک و باهوشی بود گفت ……» (قلانی، ۱۳۸۸ز: ۱۰)
در واقع قلانی به این منظور که کودکان ذهنیت بدی نسبت به گروه متعبد و دیندار پیدا نکرده مکر و حیلهی گربهی ریاکار را به آنها تعمیم ندهند، خود را ملزم میبیند که با تحولی چشمگیر، آن شخصیت حیلهگیر و ریاکار را با حذف پارهای از خصایص او، به شخصیت اثر حاضر تبدیل کند.
شیوهی شخصیتپردازی گربه در اثر حاضر مستقیم است، برخلاف حکایت مأخذ که بیشتر در میان سخنانش معرفی میشود.
شخصیت کلاغ در متن کلیله و دمنه برجسته نیست. در آنجا کلاغ تنها راوی است و داستان از زاویهی دید او نقل میشود و در روند داستان تاثیر ندارد. او در اثر حاضر حضوری پررنگ دارد و در واقع همین شخصیت است که به خرگوش پیشنهاد میدهد در خانهی کبک زندگی کند و با اینکار، حوادث بدی را میآفریند و در پایان نیز همین شخصیت است که از حیلهی گربه آگاه میشود.
عمدهی اطلاعات کودک از این شخصیت از طریق توضیحات راوی است (شخصیتپردازی مستقیم):
«از آن روز به بعد کلاغ پیر که از دوست قدیمی و مهربانش جدا شده بود، احساس تنهایی میکرد و دلش میخواست یک همسایه دیگر داشته باشد تا بتواند با او حرف بزند و از تنهایی درآید.» (همان: ۳)
«کلاغ از داخل خانهاش همه حرفهای آنها را شنیده بود و حالا نمیدانست که حق با چه کسی است هر دوی آنها دوستان او بودند و او نمیتوانست یکی را به خاطر دیگری از آن خانه بیرون کند.» (همان: ۸)
کبک و خرگوش نیز همان شخصیتهای حکایت مأخذ هستند، اما در اثر حاضر احساسات و روابط این دو با دیگر شخصیتها بیشتر از کلیله و دمنه توصیف شده است (شخصیتپردازی مستقیم):
«تا اینکه روزی خرگوشی که تازه وارد جنگ شده بود و برای خودش دنبال جا و مکانی مناسب میگشت، از کنار خانه کلاغ رد شد.» (همان: ۴)
– سبک و زبان
زبان در اثر حاضر ساده، امروزی و متناسب با فهم مخاطب است؛ زبانی رسمی که کاربرد اصطلاحات عامیانه در آن به چشم نمیخورد، مگر در مواردی انگشتشمار:
«…. از اینکه این اجازه را به من دادین از شما ممنونم.» (همان: ۴)
«…. پس از کلاغ میپرسیم اینجا خانه کیه!» (همان: ۸)
کلام بازنویس از آرایههای ادبی و تزئینات و آرایش بیبهره است.
سرپیچی از نکات دستوری و علایم نگارشی، حذف و یا تکرارهای بیمورد و تعابیر اشتباه در کلام بازنویس مشاهده نمیشود و در کل زبان خوب و بینقص است.
– درونمایه
نویسندهی کلیله و دمنه بعد از بیان جملهی زیر داستان را شروع میکند:
«و هر که به پادشاه غدّار و والی مکار مبتلا گردد، بدو آن رسد که به کبک انجیر و خرگوش رسید از صلاح و کمآزاری گربهی روزهدار.» (منشی، ۱۳۸۶: ۲۰۵)
اما در اثر حاضر بازنویس با تغییر قسمت پایانی، اینگونه به درونمایه اشاره میکند:
«آنها یاد گرفتند که همیشه با مهربانی و گذشت مشکلات خود را حل کنند.» (قلانی، ۱۳۸۸ز: ۱۲)