گروه سنی ذکر شده در کتاب: ب
کتاب مأخذ: کلیله و دمنه .
نویسنده در صفحهی عنوان، کتاب مأخذ را ذکر کرده است.
مشخصات ظاهری: ۱۲ ص. مصور (رنگی)
۳-۷-۴-۱- خلاصهی داستان
مرد ثروتمندی که تمام پولهایش را با کار و تلاش به دست آورده است، یک شب از حضور دزد بر پشتبام خانه آگاه میشود. او و همسرش قصد دارند با سخنان خود، دزد را به دام بیندازند. زن از همسرش میخواهد تا علت پول دارشدنش را بازگو کند و او خواندن کلمهی جادویی «سسمی» را رمز موفقیت خود میداند؛ کلمهای که اگر دزد آن را بخواند، مال ثروتمندان را بدون هیچ زحمتی به دست میآورد. دزد خام سخنان صاحبخانه میشود و به این ترتیب به دام میافتد. اما سخنان صاحبخانه و همسرش، درون او را متحول میکند و خود او چند سال بعد با کار و زحمت، ثروت فروانی به دست میآورد.
۳-۷-۴-۲- تطبیق متن بازنویسی شده با متن اصلی
الف. بخشی از متن بازنویسی شده
«دزد خانه که از شنیدن حرفهای مرد بسیار خوشحال شده بود کمی صبر کرد تا آنها دوباره به خواب بروند و آنوقت زمانی که ماه در آسمان ظاهر شد، آن کلمه جادویی را هفتبار خواند. سپس وارد خانه مرد ثروتمند شد. اتاق تاریک تاریک بود. او چشمهایش را بست و هفت بار دیگر کلمه جادویی را تکرار کرد. اما وقتی چشمهایش را باز کرد، ناگهان مرد ثروتمند و همسرش را دید که چوب به دست رو به روی او ایستادهاند. وحشت زده به آنها نگاه کرد. مرد ثروتمند و همسرش شروع کردن به کتکزدن دزد بدجنس!» (قلانی، ۱۳۸۸ج: ۱۰)
ب. بخشی از متن اصلی
«دزدان بشنودند و از آموختن آن افسون شادیها نمودند و ساعتی توقف کردند، چون ظن افتاد که اهلخانه در خواب شدند مقدم دزدان هفت بار بگفت شولم و پای در روزن کرد. همان بود و سرنگون فرو افتاد. خداوند خانه چوبدستی برداشت و شانهایش بکوفت.» (منشی، ۱۳۸۶: ۴۹)
۳-۷-۴-۳- روش خلق اثر
این حکایت در باب «برزویهی طبیب» کلیله و دمنه ذکر شده است.
عنوان از «مردی که با یاران خود به دزدی رفت» به «دزد نادان و مرد ثروتمند» تغییر یافته است. بازنویس با اشاره به ویژگی برجستهی این دو شخصیت، از حس کنجکاوی و هیجان مخاطب میکاهد، زیرا ذهن او در میانهی داستان میتواند پاپان را پیشبینی کند.
قلانی حکایت اصلی را با همان محتوا به متن بازنوشته انتقال میدهد، اما برای امروزی کردن آن و همچنین توجه به نیازهای کودک، مطالبی را به آن میافزاید؛ در اثر حاضر به منظور جذابیت داستان، شخصیتها بیشتر با یکدیگر به گفتوگو مینشینند و برای اینکه آرامش و آسودگی خاطر در نهاد کودک جایگیر شود، داستان تا جایی ادامه مییابد که دزد با کار و تلاش ثروتمند میشود. در این قسمت بازنویس آموزههای اخلاقی را نیز به صورت غیرمستقیم و در میان گفتوگوی شخصیتها انتقال میدهد.
به طور کلی تغییر عمدهای که نویسنده انجام داده است، همان ادامه دادن حکایت مأخذ است که عنوان شد و از این لحاظ اثر حاضر یک بازنویسی ساده از متن اصلی است.
۳-۷-۴-۴- عناصر داستان
– پیرنگ
روابط علی و معلولی ساده و به دور از پیچیدگی حوادث داستان را به هم پیوند زده است:
مرد باهوش از آنجا که در جوانی کوشا و پر تلاش بوده است، صاحب ثروت فراوانی است. او شبی به علت سر و صداهای بیرون از حضور دزد بر پشتبام آگاه میشود. مرد همسرش را از خواب بیدار میکند، زیرا قصد دارد به یاری او نقشهی به دام انداختن دزد را عملی کند. دزد فریفتهی سخنان زن و مرد میشود و به همین دلیل به دام میافتد. صاحبخانه به دلیل شرمساری دزد، او را میبخشد. چند سال بعد از این ماجرا، دزد نیز به علت تلاش وکوشش ثروتمند میشود.
اکنون کاربرد عناصر طرح در این اثر بررسی میشود:
بازنویس با توصیفاتی که از مرد ثروتمند و محل زندگیاش ارائه میدهد، داستان را نسبت به متن کهن با جذابیت بیشتری آغاز میکند. با آمدن دزد روی پشتبام و آگاهی صاحبخانه از این موضوع، گرهافکنی رخ میدهد. در ادامه تدبیر مرد ثروتمند به همراه زن، کشمکش درونی داستان را شکل میدهد. به دنبال آن خواننده کنجکاو است بداند تدبیر مرد ثروتمند چیست؟ آیا موفق میشود یا نه؟ بنابراین در حالتی از تعلیق قرار میگیرد و با اشتیاق داستان را دنبال میکند. بحران زمانی است که بعد از اجرای نقشه، دزد فریب میخورد. هنگامیکه دزد با گفتن آن کلمه جادویی به خانه میرود و به دام صاحبخانه میافتد، نقطهیاوج داستان شکل میگیرد. گرهگشایی با بستن دزد و مباحثی که میان آنها رد و بدل میشود و سرانجام با آزاد کردن او انجام میشود. پایان داستان توصیف دزد در چند سال بعد است که با کار و کوشش پولدار شده است.
بازنویس با یک بیتوجهی در پیرنگ داستان خلل ایجاد کرده است؛ در حکایت مأخذ زن و مرد این نقشه را طراحی میکنند تا دزد با گفتن شولم شولم از روزن به درون خانه سقوط کند و در واقع جذابیت داستان را همین قسمت شکل میدهد، اما بازنویس با نادیده انگاشتن این مسأله باعث ایجاد ضعف و سستی در پیرنگ شده است. در اینجا دزد با گفتن این کلمه خیلی راحت به درون خانه میآید – گویی که واقعاً این کلمه جادویی و موثر است – و حتی در خانهی مرد ثروتمند در حالیکه چشمانش بسته است، دوباره این کلمه را
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |
تکرار میکند تا به ثروت او دست پیدا کند.
اما بازنویس با ادامه دادن داستان، پیرنگ را استوار نموده و این ضعف خود را جبران کرده است؛ در حکایت مأخذ، با به دام افتادن دزد و سخنان پایانی او، داستان به گرهگشایی و پایان خود میرسد. هر چند که حکایت مأخذ پایان خوب و عبرتآموزی دارد، اما بازنویس با ادامه دادن داستان علاوه بر آموزش پارهای از آموزههای اخلاقی، داستان را متناسب با روحیه و ذهنیت کودکان به پایان میرساند.
واژهی «استاد» در دو اثر در معنایی متفاوت به کار رفته است.
«این مال من از دزدی جمع شده است که در آن کار استاد بودم.» (منشی،۱۳۸۶: ۴۹)
«تمام این پولها و طلاها را که میبینی من با یک کلمهی جادویی که از استادم یاد گرفتم به دست آوردم، این یک راز بزرگ بین من و استادم است.» (قلانی، ۱۳۸۸: ۹)
نمیتوان دانست هدف قلانی از این برداشت متفاوت چه بوده است. شاید نویسنده بر آن بوده است تا از این طریق، تأثیر سخنان مرد ثروتمند بر دزد را چندین برابر کند.
– شخصیتپردازی
شخصیتها انسانی هستند و همانند متن مأخذ، نامگذاری نشدهاند.
در اثر حاضر بر خلاف متن کهن، دزد به تنهایی به این کار اقدام میکند و سخنی از دوستان او نیست.
شخصیت اصلی حکایت مأخذ دزد است که نتیجه و پیام داستان را میآفریند و دو شخصیت دیگر، یعنی صاحبخانه و همسرش فرعی محسوب میشوند.
قلانی به شیوهای اثر را بازنویسی کرده است که برخلاف متن مأخذ، مرد ثروتمند شخصیت اصلی است. نویسنده با خصایصی که برای او برمیشمارد، او را الگوی مناسبی برای کودک قرار میدهد. پارهای از خوی و خصلت این شخصیت در هر دو اثر یکسان است. به عنوان مثال زحمتکش، باهوش و ثروتمند بودن.
در کلیله و دمنه نویسنده خیلی جزئی و در خلال گفتگوها، این شخصیت را معرفی میکند. در آنجا پولدار و زحمتکش بودن صاحبخانه از گفتار خود او آشکار میشود:
«همه عمر بر و بازو زدم و مال به دست آوردم تا تو کافر دل، پشتواره بندی و ببری؟» (منشی، ۱۳۸۶: ۵۰)
اما در اثر حاضر بازنویس با توضیح (روش شخصیتپردازی مستقیم) و گفتوگوی بیشتر (روش شخصیتپردازی غیرمستقیم) این شخصیت را برجستهتر کرده است.
«در این دهکده زیبا و در یکی از همین خانههای کاهگلی مرد ثروتمند و باهوش به همراه همسرش زندگی میکرد. او بسیار زحمتکش بود و تمام پولهایش را با کار کردن زیاد به دست آورده بود. مرد به سختی کار میکرد تا پولهای زیادی جمع کند تا در آینده بتواند زندگی راحتی با همسرش داشته باشد.» (قلانی، ۱۳۸۸ج: ۲)
بعضی از ویژگیهای مرد ثروتمند، نظیر نصیحتگر و بخشنده بودن او، تنها در این اثر عنوان شده است و این به علت گسترش قسمت پایانی داستان توسط بازنویس است.
مرد در جواب دزد که میگوید به علت بیپولی دزدی میکند، او را نصیحت کرده و میگوید:
«بیچاره … مگر نمیدانی این کار گناه دارد!؟ » (همان: ۱۱)
«من تو را میبخشم و آزادت میکنم. اما تو هم باید قول بدهی دیگر سراغ دزدی نروی.» (همان: ۱۲)