اثر حاضر متناسب با فهم و درک کودک، ساده شده است، اما بازنویس از به کار بردن زبان عامیانه خودداری کرده است.
داستان بیش از آنکه محاورهای باشد، بیشتر از طریق راوی روایت میشود.
کاربرد نادرست نکات دستوری، حذف و یا تکرارهای بیمورد و تعابیر اشتباه در زبان بازنویس مشاهده نمیشود.
– درونمایه
وفای به عهد و قول خود را زیر پانگذاشتن، درونمایهی اثر حاضر است که جملهی پایانی داستان نیز این مطلب را نشان میهد:
«… و یاد گرفت که همیشه به قول وفا کند.» (همان: ۱۲)
اما تحمل مذلّت و خواری و رنج در مواقعی که سود و منفعت انسان در میان است، درونمایهی اثر ماخذ را شکل داده است. همان طورکه سطر پایانی حکایت ماخذ نیز به آن اشاره دارد:
«و به حکم آن که در آن تواضع، منفعتی میشناخت، آن را مذلّت نشمرد و در لباس عار پیش طبع نیاورد.» (منشی، ۱۳۸۶: ۲۳۲)
– صحنه پردازی
حکایت ماخذ بدون اشاره به زمان داستان، مکان را اینگونه معرفی میکند:
«و آنگاه بر کران چشمهای رفت که در او غوکان بسیار بودند…» (همان: ۲۳۱)
اثر حاضر نیز با اشاره به زمانی مبهم، مکان را جنگلی سرسبز میداند:
«روزی، روزگاری در یک جنگلی سرسبز و زیبا که پر از حیوانهای مختلف بود ماری خال خالی و پیر زندگی میکرد.» (قلانی، ۱۳۸۸ه: ۳)
مکان زندگی قورباغهی جوان نیز رودخانهای است:
«یک روز که خالخالی آرام به کنار رودخانه میرفت تا کمی آب بخورد، ناگهان چشمش به یک قورباغهی چاق و تپل افتاد.» (همان:۵)
۳-۷-۲- نقد و بررسی داستان «دختر پادشاه و حکیم ماهر»
قلانی، بهزاد (۱۳۸۸). « دختر پادشاه و حکیم ماهر»؛ حکایتهای زیبا برای بچههای زیبا. تهران: راقم.
گروه سنی ذکر شده در کتاب: ب
مأخذ کتاب: کلیله و دمنه
نویسنده در صفحهی عنوان، کتاب مأخذ را ذکر کرده است.
مشخصات ظاهری: ۱۲ص. مصور (رنگی)
۳-۷-۲-۱- خلاصهی داستان
«پادشاه و دخترش در کمال آرامش در قصر زندگی میکنند که ناگاه بیماری دختر، درون پادشاه را آشفته کرده غم و اندوهی بر جانش مینشاند؛ بیماری و دردی که حتی بهترین طبیبان شهر از درمان آن درماندهاند. پادشاه اعلام میکند که اگر کسی دخترش را معالجه کند، هر خواستهای را که داشته باشد، برآورده میکند. طبیب جوان با شنیدن خبر بیماری این دختر، کلبهی جنگلیاش را رها میکند و با رفتن به قصر، به معاینهی او میپردازد. پادشاه که بعد از چند روز از مداوا، تغییری در حال او مشاهده نمیکند، طبیب را به زندان میاندازد، اما در همان لحظه دختر بهبود مییابد و طبیب نیز از بند رها میشود. او خواستهی خود، یعنی ازدواج با همین دختر را به پادشاه اعلام میکند و با پذیرفتن پادشاه، مدتی بعد زندگی خود را آغاز میکنند.
۳-۷-۲-۲- تطبیق متن بازنویسی شده با متن اصلی
الف. بخشی از متن بازنویسی شده
«پادشاه که همسر خود را از دست داده بود به همراه دخترش در قصری زیبا و بزرگ زندگی میکرد. دختر پادشاه یکی از زیباترین و مهربانترین دختران آن سرزمین بود. روزی دختر پادشاه به خاطر غذای آلودهای که خورده بود بیمار شد و در بستر بیماری افتاد. پادشاه که دخترش را بسیار دوست داشت و خیلی نگران حال او بود، بهترین حکیمهای شهر را فرا خواند تا به مداوای دخترش بپردازند. تعداد زیادی از حکیمهای شهر در اولین فرصت، خود را به قصر پادشاه رساندند تا دختر را معالجه کنند. پادشاه به آنها قول داد، اگر دختر او را از بیماری نجات دهند، به آنها هدیه و پاداش گرانبهایی میدهد.»(قلانی، ۱۳۸۸ب: ۶-۲)
ب. بخشی از متن اصلی
«و ملک آن شهر دختری داشت و به بذاذززادهی خویش داده بود و او را در حال نهادن حمل، رنجی حادث گشت. طبیب پیر دانا را حاضر آوردند.» (منشی، ۱۳۸۶: ۱۴۶)
۳-۷-۲-۳- روش خلق اثر
حکایت «دختر پادشاه و حکیم ماهر» با عنوان «طبیب حاذق و مدعی جاهل» یکی از حکایتهای فرعی باب «بازجست کار دمنه» کلیله و دمنه را شکل داده است.
در اثر حاضر نشانی از «مدعی جاهل» نیست و از طرفی دختر پادشاه نیز حضوری برجستهتر از متن مأخذ دارد؛ بنابراین عنوان نیازمند تغییر است.
اثر حاضر به هیچوجه با حکایت مأخذ، انطباق ندارد. به طوری که اگر خود نویسنده در صفحهی عنوان آن را اقتباسی از کلیله و دمنه نمیدانست، تشخیص آن برای مخاطب و حتی خوانندهی مأنوس با این کتاب کهن امکانپذیر نبود.
کسالت و بیماری دختر پادشاه، تنها وجه اشتراک این اثر با حکایت مأخذ است. قلانی نیز همین قسمت از متن مأخذ را اقتباس کرده و به دلخواه، پرورده است. با این حال علت بیماری دختر پادشاه نیز در دو اثر متفاوت است؛ نویسندهی اثر حاضر، غذای آلوده را علت بیماری این دختر بیان میکند و با این کار خواسته است به طور غیرمستقیم کودکان را از خوردن غذای آلوده منع کند:
«روزی دختر پادشاه به خاطر غذای آلودهای که خورد بیمار شد.» (قلانی، ۱۳۸۸ب: ۲)
این در حالی است که در حکایت مأخذ، دشواری وضع حمل، جان دختر پادشاه را به خطر انداخته است:
«و ملک آن شهر دختری داشت و به بذاذرزادهی خویش داده بود و او را در نهادن حمل رنجی حادث گشت.» (منشی، ۱۳۸۶: ۱۴۶)
کودک محتوای حکایت مأخذ را دلنشین و جذاب ندانسته روحیهی لطیف او، مرگ دختر پادشاه و حتی مدعی جاهل را برنمیتابد؛ بنابراین قلانی با خلاقیت خاص، حکایت را به گونهای میآفریند که متناسب با ذهنیت و روان این گ
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |
روه سنی است و از این جهت درونمایهی هر دو اثر نیز با هم متفاوت شده است.
اما مطلبی که بیشتر از همه، کودک را به خواندن داستان تشویق کرده توجه او را جلب میکند، تصاویر زیبای اثر است که طراحی آن را امیر حامد پاژتار به عهده دارد؛ این تصاویر کودک را در دریافت محتوای داستان یاری میرساند.
با این تعابیر اثر حاضر یک بازآفرینی از حکایت مأخذ است و از اینرو عناصر داستانی آن متفاوت با متن اصلی است.
۳-۷-۲-۴- عناصر داستان
– پیرنگ