قلانی برای آشنایی مخاطب با حکایات زیبا و جذاب کلیله و دمنه، ۱۸ اثر خویش را به این کار اختصاص میدهد.
از میان این آثار تنها هفت حکایت مورد بررسی این پژوهش قرار گرفته است. در این گزینش سعی بر آن بوده است که حکایات از بابهای مختلف مأخذ انتخاب شود و همچنین شیوههای مختلف کار قلانی (بازنویسی ساده، بازنویسی خلاق و بازآفرینی) در پرداخت آنها نموده شود.
آثاری که این پژوهش به بررسی آنها میپردازد، عبارتند از، «دزد نادان و مرد ثروتمند»، «دوستان مهربان»، «قورباغه دانا»، «گربه ناقلا»، «دختر پادشاه و حکیم ماهر»، «بازرگان و مرد امانتدار» و «مرد نادان و گوسفند بیچاره».
۳-۷-۱- نقد و بررسی داستان «قورباغه دانا»
قلانی، بهزاد (۱۳۸۸). قورباغه دانا. تهران: راقم
گروه سنی ذکر شده در کتاب: ب
ماخذ کتاب: کلیله و دمنه.
نویسنده در صفحهی عنوان، کتاب ماخذ را ذکر کرده است.
مشخصات ظاهری: ۱۲ ص. مصور (رنگی)
۳-۷-۱-۱- خلاصهی داستان
مار خالخالی که در جوانی یک بار نیز طعم گرسنگی را نچشیده است، اکنون پیری و ضعف چنان او را درمانده و عاجز کرده است که شب و روزش را در آرزوی خوردن یک قورباغه سپری میکند. روزی که خالخالی در کنار رودخانه، با حسرت به قورباغهای که توان شکار او را ندارد. نگاه میکند، قورباغه این ماجرا را با رئیسشان در میان میگذارد و او نیز به این شرط که خال خالی، مزاحم سایر قورباغهها نشود، روزانه یک قورباغه به او میدهد. خال خالی میپذیرد تا اینکه بعد از مدتی با خوردن قورباغهها، انرژی خود را به دست میآورد و یک روز با فراموش کردن عهدش، قورباغهای را شکار میکند. رئیس قورباغهها نیز به علت این عهدشکنی دیگر برایش غذا نمیفرستد. تا اینکه با عهد و قول دوبارهی مار، او را میبخشد و همانند قبل به او غذا میدهد.
۳-۷-۱-۲- تطبیق متن بازنویسی شده با متن اصلی
الف. بخشی از متن بازنویسی شده
«روزی، روزگاری در یک جنگل سرسبز و زیبا که پر از حیوانهای مختلف بود، ماری خال خالی و پیر زندگی میکرد. مار خال خالی در زمانهای گذشته بسیار جوان و شاداب و زرنگ بود. او همیشه به راحتی برای خود غذا پیدا میکرد و هیچ وقت گرسنه نمیماند اما حالا که پیر و ناتوان شده بود، دیگر نمیتوانست با زرنگی به این طرف و آن طرف برود و برای خودش غذا پیدا کند. آرزوی خال خالی این بود که یک قورباغهی بزرگ برای نهارش داشته باشد؛ اما او از بس که گرسنه مانده بود، لاغر و ضعیف شده بود و دیگر نمیتوانست دنبال قورباغهها برود.» (قلانی، ۱۳۸۸ه: ۳)
ب. بخشی از متن اصلی
«آوردهاند که پیری در ماری اثر کرد و ضعف شامل بدو راه یافت، چنانکه از شکار باز ماند و در کار خویش متحیر گشت، که نه بیقوت زندگانی صورت میبست و نه بیقوت شکار کردن ممکن میشد. اندیشید که جوانی را باز نتوان آورد و کاشکی پیری پایدارستی»
فلَیتَ الشیبَ إذْ وافی، وَفی لِی | وَ لَمْ یَزْحَلْ لِتَودیعی المَطایا |
و از زمانه وفا طمع داشتن و به کرم عهد فلک امیدوار بودن، هوسی است که هیچ خردمند خاطر بدان مشغول نگرداند، چه در آب خشکی جستن و از آتش سردی طلبیدن، سودائی است که آن نتیجهی صفراهای محترق باشد.
و مُکَلِّفُ الأیامِ ضدَّ طِباعِها | مُتَطلِبٌ فی الماءِ جَذْوَهَ نارٍ | |
و إذا رَجوتَ المُستَحیلَ فَإنَّما | تَبنِی الرَجاءَ علی شَفیرٍ هارٍ |
گذشته را باز نتوان آورد و تدبیر مستقبل از مهمات است.» (منشی، ۱۳۸۶: ۲۳۱- ۲۳۰)
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |